هر وقت خواستی در مورد دیگران قضاوت کنی؛
آروم تو دلت بگو :
"مگه خودم کیم ؟!!!"
*************************************
دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظهای بعد یکی از سیبهای گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت، "بیا مامان این سیب شیرینتره!" مادر خشکش زد. چه اندیشهای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد
*********************************************
«پناه»؛
میبرم «به خدا»،
از عـیبی که؛
«امروز» در خود می بینم،
و؛
«دیروز»؛
«دیگران را» به خاطر،
«هـمان عیـب»؛ ملامت کرده ام.
محتاط باشیم؛ در «سرزنش»؛
و «قضاوت کردن دیگران».
وقتی؛
نه از «دیروز او» خبر داریم؛
نه از «فردای خودمان».
*******************************************
مرا قضاوت نکن رفیق!
او ساکش را بست و رفت
من ماندم و گذشته ای تلخ از یادش
گذشته ای که مرا به دار کشیده اما خیال
ندارد خلاصم کند ،
هر روز بیشتر تحلیل میروم
کار از چسب و باند و پانسمان گذشته؛
زخم به روحم رسیده
برایم دعا کن.
****************************************
دکتر شریعتی :? « کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...? چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم . »? «پناه»?میبرم «به خدا»،? از عـیبی که،?«امروز» در خود می بینم،? و?«دیروز»?«دیگران را» به خاطر،?«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.? محتاط باشیم، در «سرزنش» و «قضاوت کردن دیگران».? وقتی?نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از "فردای خودمان"
*********************************************
برایم مهم نیست از بیرون چگونه به نظر می آیم...
کسانی که درونم را می بینند برایم کافیند...
برای آن هایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم...
با خود می گویم بگذار همان بیرون بمانند...
*******************************************
کشتی مردی در یک طوفان عظیم غرق شد اما این مرد به طرز معجزه آسایی نجات یافت و توانست خود را به جزیره ای برساند.
این مرد با هزاران زحمت برای خود یک کلبه ساخت ...
روزی برای تهیه آب به جنگل رفته بود وقتی به کلبه برگشت در کمال ناباوری دید که کلبه در حال سوختن است.
به بخت بد خود لعنت فرستاد و بعد شروع به گله کردن از خدا کرد که : خدایا تو مرا در این جزیره زندانی کرده ای و حالا که من با این بدبختی توانسته ام این کلبه را برای خودم درست کنم باید اینگونه بسوزد!!!
مرد با همین افکار به خواب عمیقی فرو رفت ....
صبح روز بعد با صدای بوق یک کشتی از خواب پرید. او نجات یافته بود!
در حینی که روی کشتی بود از ناخدا پرسید چگونه فهمیدید که من در این جزیره هستم؟
ناخدا پاسخ داد :
.
.
.
.
.
.
مدرسان شریف
.
.
.
.
.
.
نه بابا شوخی کردم!
ناخدا پاسخ داد با دودی که دیروز از اینجا علامت میدادی!!!
_____
فقط خواستم یاداوری کنم نباید در مورد حکمت خدا قضاوت کنیم
گفتم تو به من بگو امل ،
استاد دانشگاه به من بگوید امل ،
اصلا همه جامعه به من بگویند امل ،
تحمل این ها سخت تر است یا وقتی خدا به آدم بگوید امل ؟
گفت : معلوم است ، خدا بگوید . . .
گفتم خداوند در سوره احزاب آیه 33 می گوید :
" مثل زنان قدیم برای خودنمایی ، زینت های خودتان را آشکار نکنید "
وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً33
استاد الهی قمشهای
و در خانه هایتان بنشینید و آرام گیرید ( و بی حاجت و ضرورت از منزل بیرون نروید ) و مانند دوره جاهلیت پیشین با آرایش و خود آرایی بیرون نیایید ،
و نماز به پا دارید و زکات ( مال به فقیران ) بدهید و از امر خدا و رسول اطاعت کنید. ...
می گفت باید بروز باشی ...حجاب نه تنها وظیفه من مسلمان هست بلکه فطرتا خداوند انسان را طوری آفریده که حیا و حجاب را بیشتر دوست دارد مگر اینکه بخواهد خلاف فطرت و دستور خداوند رفتار کند.
شما وقتی وسیله برقی ی می خری مطمئنا تا وقتی که نکات ایمنی را رعایت کنی هیچ اتفاقی نمی افتد ولی اگر خلاف آنچه در دستور العمل دفترچه گفته شده عمل کنی و حتی آب در موتور وسیله بریزی آیا باعث از بین رفتن این وسیله نمی شوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
.با رعایت حجاب و عفاف انسان می تواند پیشرفت کند و بروز باشد.
شما حاضری برای بروز شدن اصلها را از بین ببری؟ این که نادانی محض هستش !!!